Tuesday, August 21, 2012

یک

به نام خدا

آن اس ام اس، جواب نداشت. مثل ِ همه ی اس ام اس های دیگرم. صفیه توی دانشگاه منتظر ِ من است. من اینجا، محو و گنگ، دارم درد می کشم. هی بالا می آورم بی دلیل. گرمم می شود. یخ می کنم. حالم می رود و می آید اما آن اس ام اس جواب ندارد، مثل ِ همه ی این پنج ماه. 






فردا آغاز ِ ششمین ماه است.

No comments:

Post a Comment