به نام خدا
صدای آهنگ را تا جایی که میشده، بلند کرده ام. آهنگی که مرا یاد ِ آن شبی که تا صبح باید نقشه می کشیدم و مهسا روی تخت ِ بالا باید جزوه می نوشت، می اندازد. (کمی بگردم،عکسی که مهسا از آن بالا از من گرفت را پیدا می کنم)
آن شب هم بلند کرده بودم این آهنگ را و گذاشته بودم هدفون ها را توی گوشم و هیچ چیز نمی شنیدم. دستم تندتر از همیشه نقشه می کشید. خوشحال بودم. مهسا که بود، همیشه خوشحال بودم.
امشب دارم میروم دامغان. میخواهم بایستم جلوی همه ی چیزهایی که این چند ماه از آن فرار می کردم. قدم ِ اولش، همین مواجهه است با مشکلات.
امشب میروم دامغان. قبل از آن امروز عصر، میروم شرکت. یکی یکی تیک میخورد کارهایم. من یک شنبه، با یک ذهن ِ آرام، باز میگردم.
پی نوشت یک: صبا، برای پست های خوبت، یک دنیا، ... یک دنیا،...
پی نوشت دو: آهنگ مربوطه
پی نوشت سه: عکس مربوطه
صدای آهنگ را تا جایی که میشده، بلند کرده ام. آهنگی که مرا یاد ِ آن شبی که تا صبح باید نقشه می کشیدم و مهسا روی تخت ِ بالا باید جزوه می نوشت، می اندازد. (کمی بگردم،عکسی که مهسا از آن بالا از من گرفت را پیدا می کنم)
آن شب هم بلند کرده بودم این آهنگ را و گذاشته بودم هدفون ها را توی گوشم و هیچ چیز نمی شنیدم. دستم تندتر از همیشه نقشه می کشید. خوشحال بودم. مهسا که بود، همیشه خوشحال بودم.
امشب دارم میروم دامغان. میخواهم بایستم جلوی همه ی چیزهایی که این چند ماه از آن فرار می کردم. قدم ِ اولش، همین مواجهه است با مشکلات.
امشب میروم دامغان. قبل از آن امروز عصر، میروم شرکت. یکی یکی تیک میخورد کارهایم. من یک شنبه، با یک ذهن ِ آرام، باز میگردم.
پی نوشت یک: صبا، برای پست های خوبت، یک دنیا، ... یک دنیا،...
پی نوشت دو: آهنگ مربوطه
پی نوشت سه: عکس مربوطه