Friday, April 19, 2013

The Way We Are..



به نام خدا
روی تختم خوابیده بودم و مثل ِ همه ی شب های آن زمستان، در انتظار ِ یک غیرمنتظره، فیس بوک را زیر و رو میکردم و منتظر ِ خبری، عکسی، نوشته ای، نشانه ای از "بودن"، به 19 اُمین ِ روز ِ اسفند نرسیده، دلم، بیقرار بود..

دیده بودمش یک بار. 19 ماه ِ قبلش. دیده بودمش و آنقدر آنروز بودنش خوب بود و کمک کرد، که نمیدانم اگر نبود، چه می شد.. از همان بار ِ اول، که از روی عکسش حدس زده بودم این باید "سپیده" باشد، از سکوها رفته بودم بالا و با استرس ِ تمام دوربین را داده بودم دستش که وایت بالانس درست کند برایم.. خودش را به آب و آتش می زد تا درست شود. انگار نه انگار که بار اول است مرا می بیند. گرم بود. گرم و صمیمی. با یک لبخند و یک صدای دوست داشتنی.

دیده بودمش یک بار. بعد از آن رفته بودم همه ی پیجش را زیر و رو کرده بودم. آن شب، داشتم پیجش را نگاه میکردم و برایش یک وال پست گذاشتم. گوشی را که ریفرش کردم، از او یک وال پست داشتم. خنده ام گرفت. او فکر کرده بود که جواب ِ او را داده ام و من فکر، که او جواب ِ مرا. اما نه.
19 اسفند بود. سپیده آمده بود همزمان با من، برایم نوشته بود. هردو برای هم، همزمان نوشته بودیم. نوشته هایش شبیه ِ من بود. نوشته هایم شبیه ِ او بود. سپیده، خود ِ خود ِ غیرمنتظره ی آن شب بود. خود ِ خود ِ من. 

دیده ای یک وقتهایی یکی را که پیدا می کنی، انگار به خودت رسیده ای؟ او "خرس قطبی" ِ من بود و من یک "پاندا" ی خنگ ِ کپل، که عاشق ِ یک خرس قطبی شده بود.

19 اسفند بود سپیده. 19 اسفند بود که احساس کردم تو آمده ای، با خودت معجزه آورده ای. با لبخندت. با صدایت. با بودنت. با آن هیجانت. با مهربانی ات. با نوشته هایت. با آن بغلی که وقتی توی سالن نشست ِ استادیوم آزادی دیدمت، به من دادی. با همه ی پیگیری هایت..

19 اسفند بود سپیده. که یکهو احساس کردم تو، فقط تو، قرار است 19 ِ ماه ِ بعدش، برایم خاص باشی. 19 اسفند بود سپیده.  که تو را، برای تمام ِ آن عید ِ لعنتی، که نمیدانستم چطور می شود آرام بود، خدا به من داد. که تو را، برای روزهای خوب ِ فروردین، برای باران های فروردین، برای تحولی که قرار است اتفاق بیفتد، برای کاری که تو، واصل ِ آن بودی، خدا، به من داد.

هنوز و هنوز، می شود لبخندت را توی ذهن، به نگرانی ها، هدیه داد. می شود آن گل هایی را که عکسشان را گرفتی، آن عکسی که برای تولدم گذاشتی، آن وال پستت، اس ام اس هایت، صدایت پای تلفن، همه و همه را، توی دل، به دلتنگی ها، هدیه داد.. 


کاش به 19 ِ ماه ِ بعد نرسیده، بغلت کنم. همین..