به نام خدا
یکهو انگار، بغض ِ همه ی نبودن ِ میثم، همین آخرهای مهر، امروز قصد ِ شکستن کرده.. مثل ِ انگشت ِ لعنتی ِ دستم.. مثل ِ همه ی خستگی هایم.. و من یک دستی نشسته ام اینجا، می نویسم و هی یاد ِ "یه دستی تایپ کردن سخته" ای که 9 سال پیش برای آتنا نوشته بودم، می افتم و دردم میگیرد..
یکهو انگار، امشب، این بار ِ تنهایی بیمارستان رفتم و عکس گرفتن و داروخانه رفتن و رانندگی کردن، آمده نشسته توی گلویم و بغض شده و حالم را بد می کند.. بد می کند.. بد می کند..
این آهنگ ِ محمد اصفهانی را بلند کرده ام امشب. ساده اشک می ریزم. ساده دلم می خواهد کسی تنهایی ام را برهم نزند.. من هی بخوانم "با تو تنها، با تو هستم.. ای پناه ِ خستگی ها.. در هوایت دل گسستم، از همه دلبستگی ها.."
برگ ِ پاییزم، بی تو میــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ریـــــــــــ زمـــــ .
یکهو انگار، بغض ِ همه ی نبودن ِ میثم، همین آخرهای مهر، امروز قصد ِ شکستن کرده.. مثل ِ انگشت ِ لعنتی ِ دستم.. مثل ِ همه ی خستگی هایم.. و من یک دستی نشسته ام اینجا، می نویسم و هی یاد ِ "یه دستی تایپ کردن سخته" ای که 9 سال پیش برای آتنا نوشته بودم، می افتم و دردم میگیرد..
یکهو انگار، امشب، این بار ِ تنهایی بیمارستان رفتم و عکس گرفتن و داروخانه رفتن و رانندگی کردن، آمده نشسته توی گلویم و بغض شده و حالم را بد می کند.. بد می کند.. بد می کند..
این آهنگ ِ محمد اصفهانی را بلند کرده ام امشب. ساده اشک می ریزم. ساده دلم می خواهد کسی تنهایی ام را برهم نزند.. من هی بخوانم "با تو تنها، با تو هستم.. ای پناه ِ خستگی ها.. در هوایت دل گسستم، از همه دلبستگی ها.."
برگ ِ پاییزم، بی تو میــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ریـــــــــــ زمـــــ .