به نام خدا
نهایتا یک روز می رسد که میمیرند. نهایتا یک روز ِ دیگر هم می رسد که من میمیرم. همه مان میمیریم. نهایتا، این دنیا به نهایتش می رسد. تا آنروز، می شود اما هزار بار مُرد و زنده شد.
تا آن روز می شود روزی هزار بار، مُرد و زنده شد. می شود رفت بالای لبه ی پشت ِ بام ایستاد، می شود نشست در انتهایی ترین طبقه ی یک ساختمان ِ بلندمرتبه و خوشبختی را در آغوش گرفت اما.. اما، نهایتا یک روز می رسد، که هم آنها میمیرند، هم من.
کاش سرکوفت ها هم میمُردند یک روز.
نهایتا یک روز می رسد که میمیرند. نهایتا یک روز ِ دیگر هم می رسد که من میمیرم. همه مان میمیریم. نهایتا، این دنیا به نهایتش می رسد. تا آنروز، می شود اما هزار بار مُرد و زنده شد.
تا آن روز می شود روزی هزار بار، مُرد و زنده شد. می شود رفت بالای لبه ی پشت ِ بام ایستاد، می شود نشست در انتهایی ترین طبقه ی یک ساختمان ِ بلندمرتبه و خوشبختی را در آغوش گرفت اما.. اما، نهایتا یک روز می رسد، که هم آنها میمیرند، هم من.
کاش سرکوفت ها هم میمُردند یک روز.
No comments:
Post a Comment