به نام خدا
همین که می روم روی پُل، می رسد به این آهنگ. هنوز خیلی مانده تا وقت ِ دکترم. آرام راهم را ادامه می دهم. کولر را خاموش می کنم. شیشه ها را می دهم پایین. دلم میخواهد مسیر را دور کنم. آهنگ را بلند می کنم. حس می کنم چقدر خوب این آهنگ را ساخته اند برایش.. برایمان.
حس می کنم همه ی این یک هفته ی گذشته ام را، همه ی حرفهای آن شبم را، همه ی بازی ِ آن حرفهای خوب، همه ی آن جمله ی عجیبم را، نوشته اند در این کلمه ها..
دلم میخواهد بنشینم از چشم هایت بنویسم. از آرامش ِ چشم هایت. از قلبت. از من. از "چشات آرامشی داره که دورم میکنه از غم..". از عاشق شدنم.
"تو با چشمای آرومت، بهم خوشبختی بخشیدی..". از آن شبی که نشستم از خوبی هایت نوشتم. از لبخندهای شیرینت. از دست تکان دادنت..
"دوسِت دارم".
همین که می روم روی پُل، می رسد به این آهنگ. هنوز خیلی مانده تا وقت ِ دکترم. آرام راهم را ادامه می دهم. کولر را خاموش می کنم. شیشه ها را می دهم پایین. دلم میخواهد مسیر را دور کنم. آهنگ را بلند می کنم. حس می کنم چقدر خوب این آهنگ را ساخته اند برایش.. برایمان.
حس می کنم همه ی این یک هفته ی گذشته ام را، همه ی حرفهای آن شبم را، همه ی بازی ِ آن حرفهای خوب، همه ی آن جمله ی عجیبم را، نوشته اند در این کلمه ها..
دلم میخواهد بنشینم از چشم هایت بنویسم. از آرامش ِ چشم هایت. از قلبت. از من. از "چشات آرامشی داره که دورم میکنه از غم..". از عاشق شدنم.
"تو با چشمای آرومت، بهم خوشبختی بخشیدی..". از آن شبی که نشستم از خوبی هایت نوشتم. از لبخندهای شیرینت. از دست تکان دادنت..
"دوسِت دارم".
No comments:
Post a Comment