Saturday, July 28, 2012

The F i r s t, The L a s t ...

به نام خدا

گوش دادن به یک آهنگ هایی، جرات میخواهد. مثل ِ نگاه کردن به عکس ِ او. مثل ِ اینکه آنقدر استرس میگیرم وقتی میبینم هست، که فکر می کنم هرلحظه ممکن است بیاید فاتحه ی مرا بخواند توی چند جمله و برود.. 

گوش دادن به یک آهنگ هایی، مثل ِ مرور ِ یک سری خاطره ها، جرات میخواهد. مثل ِ شنیدن ِ صدای او. مثل ِ انتظار برای آمدنش. مثل ِ بیدار شدن ِ سر ِ صبح برای رفتن پیشش. همه ی اینها جرات میخواهد..

همه ی اینها، مثل ِ زندگی کردن (که گاها برعکسش اتفاق می افتد..)، جرات میخواهد.. مثل ِ سکس برای بار ِ اول. مثل ِ آغوش گرفتن برای بار ِ آخر..







من ترسو ترین انسان ِ روی زمینم این روزها. نه آهنگی گوش می دهم، نه عکسش را میبینم، نه خاطراتی را مرور می کنم، نه صدایش را می شنوم، نه می آید و نه می روم. کاش مجبور نشوم برای اولین سکس، بار ِ آخر در آغوش بگیرمش.

1 comment:

  1. قلبم تکه تکه شد به معنای واقعی
    تکه تکه شدم

    ReplyDelete