به نام خدا
درست توی همین ساعت و ثانیه، که بال های روی شانه ام را گذاشته ام کنار و دست ِ دنیا را گرفته ام، ... درست توی همین ساعت و ثانیه ای که میهمان ِ چشمان ِ تو ام، ... درست توی همین ساعت و ثانیه ای که لحظه های هم صحبت ِ دستان ِ تو ام، بیا برای یک بار هم که شده.. بیا توی این حس و حال ِ عجیب و غریب، برای یک بار هم که شده، برای یک بار هم که شده.. برای یک بار.. هم.. که شده.. غربت ِ بی انتهای چشمان ِ مرا، ببین..
درست توی همین ساعت و ثانیه، که بال های روی شانه ام را گذاشته ام کنار و دست ِ دنیا را گرفته ام، ... درست توی همین ساعت و ثانیه ای که میهمان ِ چشمان ِ تو ام، ... درست توی همین ساعت و ثانیه ای که لحظه های هم صحبت ِ دستان ِ تو ام، بیا برای یک بار هم که شده.. بیا توی این حس و حال ِ عجیب و غریب، برای یک بار هم که شده، برای یک بار هم که شده.. برای یک بار.. هم.. که شده.. غربت ِ بی انتهای چشمان ِ مرا، ببین..
No comments:
Post a Comment